بنام فرشته مهربانیها
بگذار اعتراف کنم که تنها در پناه چشمان توست که هر لحظه به زندگی امیدوار می شوم...
پس تو را به لطافت لاله ها و مظلومیت شقایق ها سوگند می دهم
که مرهم نگاهت را از دل زخمی من دریغ مدار...
دلم می خواست اشک بودم و ازگوشه چشمانت مستقیما پایین می آمدم
وبه مژگانت می نشستم و سپس روی گونه هایت جاری می شدم و به روی لبهایت می مردم.
چشم وقتی زیباست که اشک بریزد ...
اشک وقتی زیباست که برای عشق باشد...
عشق وقتی زیباست که برای تو باشد ...
و تو وقتی زیبایی که برای من باشی...
بی تو گلی هستم بی گلبرگ…
شمعی بی شعله...
کویری سوزناک...
خنده ای بی صدا...
زنده ای بی روح...
روحی بی احساس...
و سرانجام نقطه ای هستم بی نشان در دریای پر تلاطم زندگی...
با همه این وجود برای همیشه می گویم دوستت دارم
قلب مرا باور کن...!