تقدیم به امید زندگانی ام، تقدیم به شکوه شب و شکوه مهتاب، تقدیم به اشکهای سوزان روی کوه گونه هایت ، تقدیم به خنده های دلنشینت و نگاه های پنهانت .
تقدیم به تو ای خیال من ای آسمان قلبم و ای سرچشمه ی الهام من
تقدیم به تو ای محبوب ترین قلبم.
تقدیم به تو که یادت از فکر من ، عشقت در قلب من ، و نگاهت همیشه در ذهن من ماندگار و عطر مهربانیت همیشه در وجودم جاریست .
میدانی که طاقت دوری از تو را ندارم ولی جدایی با تو را دوست دارم.
می دانی چرا؟
چون با اینکه جدایی از تو بسی برایم دشوار است ولی در عین حال دلپذیر هم هست ، زیرا به خاطر تو دلتنگی به سراغم می آید .
پس بدان که دل تنگی ها هم بخاطر تو دوست دارم و تو از حال من خبر نداری .
بنابراین:
هر که می خواهد من و تو ما نشویم مرگش باد و خانه اش ویران.
ای عشق من ، ای عزیزترینم:
چه خوب شد که به دنیا آمدی و چه خوب شد که دنیای من شدی .
پس:
برای من بمان و بدان که هیچ چیز با ارزشتر از عشق نیست و بزرگترین ویژگی عشق بخشایش است.
بنابراین:
قلبم را که لبریز از عشق است به تو تقدیم می کنم و سوگند می خورم که تا ابد :
عاشقانه دوستت بدارم .
گل نازم تو با من مهربون باش
واسه چشمام پل رنگین کمون باش
اسیر باد و بارونم شب روز
گل این باغ بی نام ونشون باش
من عاشقی دل خونم شکسته ای محزونم
پناه این دل بی آشیون باش
دلم تنگه تو با من مهربون باش
گل نازا ! آسمونم بی ستارست
مثل ابرا دل من پاره پارست
دوباره عطر تو پیچیده در باغ
نفس امشب برام عمر دوبارست
من عاشقی دل خونم شکسته ای محزونم
پناه این دل بی آشیون باش
دلم تنگه تو با من مهربون باش
گل نازم بگو بارون بباره
که چشمات و به یاد من بیاره
تماشای تو زیر عطر بارون
چه با من می کنه امشب دوباره
شب و تنهایی ماه و ستاره .....
من عاشقی دل خونم شکسته ای محزونم
پناه این دل بی آشیون باش
دلم تنگه تو با من مهربون باش ....
نرو تنهام نزار با درد و غمهام اگر چه دلخوری از خیلی حرفام بقرآنی که از سایش گذشتم به مرگ هر دو تامون خیلی تنهام نگو می بینمت یه روز دیگه آخه احساس من اینو نمی گه نمی تونم قبول کنم نباشم تر و خشکت کنه یه مرد دیگه اگه کوه طلا واست بیاره اگه دنیا رو زیر پات بذاره بازم دستای خالیم خوب میدونن که هیچکی قد من دوست نداره خداحافظ که رفتم بی بهونه از این خونه دلم بدجوری خونه...
به چشمانم آموختم جز شادیها چیز دیگری را نبیند
اما غافل از این بودم که این چشم ها
به من خیانت خواهد کرد
و در مقابل غمها و تاریکی ها مرا تنها خواهند گذاشت
به خود گفته بودم زندگی را دگرگون خواهم کرد
تمام غمها و سیاهی ها را به دست فراموشی خواهم سپرد
و آنها را در بستر زمان دفن خواهم کرد
اما غافل بودم و ندانستم زندگی بازیگریست
که آهنگ او هر لحظه تغییر میکند
حال من مانده ام و تنهایی و یک دنیای غم و اندوه...
اوایل حالش خوب بود ؛
نمیدونم چرا یهو زد به سرش. حالش اصلا طبیعی نبود .همش بهم نگاه میکرد و
میخندید. به خودم گفتم : عجب غلطی کردم قبول کردم ها.... اما دیگه برای
این حرفا دیر شده بود. باید تا برگشتن اونا از عروسی پیشش میموندم.
خوب
یه جورائی اونا هم حق داشتن که اونو با خودشون نبرن؛ اگه وسط جشن یهو میزد
به سرش و دیوونه میشد ممکن بود همه چیزو به هم بریزه وکلی آبرو ریزی میشد.
اونشب
برای اینکه آرومش کنم سعی کردم بیشتر بش نزدیک بشم وباش صحبت کنم. بعضی
وقتا خوب بود ولی گاهی دوباره به هم میریخت. یه بار بی مقدمه گفت :
توهم از اون قرصها داری؟ قبل از اینکه چیزی بگم گفت : وقتی از اونا میخورم
حالم خیلی خوب میشه . انگار دارم رو ابرا راه میرم....روی ابرا کسی بهم
نمیگه دیوونه...! بعد با بغض پرسید تو هم فکر میکنی من دیوونه ام؟؟؟ ...
اما اون از من دیوونه تره . بعد بلند خندید وگفت : آخه به من میگفت دوستت
دارم . اما با یکی دیگه عروسی کرد و بعد آروم گفت : امشبم عروسیشه....
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن کسی است که الفبای دوست داشتن را برایت تکرار کند و تو از او رسم محبت بیاموزی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه گذاشتن سدی در برابر رودی است که از چشمانت جاری است.
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه پنهان کردن قلبی است که به اسفناک ترین حالت شکسته شده .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن شانه های محکمی است که بتوانی به آن ها تکیه کنی و از غم زندگی برایش اشک بریزی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه ناتمام ماندن قشنگترین داستان زندگی است که مجبوری آخرش را با جدائی به سرانجام رسانی .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه نداشتن یک همراه واقعی است که در سخت ترین شرایط همدم تو باشد .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه به دست فراموشی سپردن قشنگ ترین احساس زندگی است .
عمیق ترین درد در زندگی مردن نیست ،
بلکه یخ بستن وجود آدم ها و بستن چشمها است.
زندگی نقطه سر خط .... بی وفایی شده عادت
تو نوشته بودی دیدار .... سه تا نقطه , به قیامت
زندگی نقطه سر خط ... تلگرافی شده نامه ت
قلبمو مچاله کردی .... لای نقطه چین نامه ت
عزیزم نقطه ته خط .... برو با خیال راحت
به تو تقدیم این ترانه ... عوض جواب نامه ت
زندگی , نقطه سر خط.... برو با خیال راحت
به تو تقدیم این ترانه ... به جای جواب نامه ت
با سی و دو حرف دلگیر ... مختصر مفید و ساده
گفتی که سایه ی عشقت... از سرم خیلی زیاده
زیر درد و خط کشیدی .... ضربدر زدی رو اسمم
تا بدونم که به عشقت ... تا که جون دارم تلسمم
عزیزم نقطه ته خط ... برو با خیال راحت
به تو تقدیم این ترانه .... عوض جواب نامه ت
روی یک کاغذ بی خط .... حرفای خسته به نوبت
رویسرزمین نامه ت .... حرف "ت" کرده قیامت
"ت" مثل تو , مثل تردید ... "ت" مثل آخر طاقت
مثل تنهایی , مثل تب .... مثل آخر خیانـــــــــت
عزیزم نقطه ته خط ... برو با خیال راحت
به تو تقدیم این ترانه .... عوض جواب نامه ت
تنهاترین من تنها نزار منو
تنها سفر نکن ، سفر نکن
این دل شکسته ی از یاد رفته رو دیوونه تر نکن
چشمای خیس من ٬ این چشمه های غم دیوونه تو اند
ای رود مهربون از روز وصلمون چیزی بگو به من
حرفی بزن گلم من کم تحملم
با گریه های تو روزهای شادمو از یاد می برم
اما چه فایده می ترسم عاقبت از یاد تو برم
کم گریه کن گلم من کم تحملم
تنهاترین من تنها نزار منو
تنها سفر نکن ، سفر نکن
این دل شکسته ی از یاد رفته رو دیوونه تر نکن
چشمای خیس من ٬ این چشمه های غم دیوونه تو اند
ای رود مهربون از روز وصلمون چیزی بگو به من
حرفی بزن گلم من کم تحملم
با گریه های تو روزهای شادمو از یاد می برم
اما چه فایده می ترسم عاقبت از یاد تو برم
کم گریه کن گلم من کم تحملم
با چشمهای خیس این چشمه های غم
با گریه ی زیاد با خنده های کم
انگار تا ابد با این بهونه ها جای منو تو اند دیوونه خونه ها
دلم برای کسی تنگ است
که چشمهای قشنگش را
به عمق آبی دریا می دوخت
و شعر های قشنگی چون پرواز پرنده ها می خواند
دلم برای کسی تنگ است
کسی که خالی وجودم را از خود پر می کرد
و پری دلم را با وجود خود خالی
دلم برای کسی تنگ است
کسی که بی من ماند
کسی که با من نیست
دلم برای کسی تنگ است
که بیاید
و به هر رفتنی پایان دهد
دلم برای کسی تنگ است
که آمد
رفت......
و پایان داد
کسی ....
کسی که من همیشه دلم برایش تنگ می شود...