لذت بارون...
لذت بو کشیدن خاک بارون خورده...
لذت قدم زدن دو تایی بدون چتر...
لذت پیاده راه رفتن توی خیابون ولی عصر...
لذت عبور از زیر درختای خم شده توی پیاده رو...
لذت خیس شدن٬وقتی آب از همه جونمون می چکه...
لذت گرفتن دستت توی جیب بارونی ات...
لذت نزدیک شدن به گرمای تنت...
لذت دویدن تا ته یک کوچه...
لذت پناه گرفتن زیر سر در یکی از خونه ها...
لذت نگاه کردن به تو٬وقتی آب از گونه هات میاد پایین...
لذت بی هوا بوسیدنت٬وقتی تسلیم من میشی...
لذت فشرده شدن دستم توی دستت...
لذت اولین بوسه...
میون این همه شلوغی٬میون این همه دستی که توی دست دیگه فشرده میشه...
میون این همه نگاه...
میون دویدن های زیر بارون تا ته کوچه...
تو نیستی..هیچ لذتی نیست...
اینجا بارون منو خیس نمی کنه...
بی تو من چیستم؟ابر اندوه
بی تو سرگردان تر از پژواکم
در کوه
گرد بادم در دشت
برگ پاییزی در پنجه باد
بی تو سرگردان تر
از نسیم سحرم
از نسیم سحر سرگردان
بی سر وبی سامان
بی تو اشکم ـ
دردم
آهم
آشیان برده از یاد
مرغ درمانده به شب گمراهم
بی تو خاکستر سردم خاموش
نتپد دیگر در سینه من دل با شوق
نه مرا بر لب بانگ شادی
نه خروش
بی تو دیو وحشت
هر زمان می دردم
بی تو احساس من از زندگی بی بنیاد
واندر این دوره بیداد گری ها هردم
کاستن
کاهیدن
کاهش جانم
کم کم
چه کسی خواهد دید
مردنم را بی تو
بی تو مردم مردم...........
سلام قشنگ بود وب شما وخواندنی-شما اسم خودت رو نزدی با چه اسم لینگ کنم شما را سنت چند ساله اهل کدام شهری -
سلام! نظر لطفتونه!
اگه خواستین با چشم های خسته لینک کنین!
اگه خواستین منم لینکتون کنم! بگین با چه اسمی؟
ممنون