سلام...
نمیدونم از چی بگم و چی بنویسم! نمیدونم! پر از اشکم پر از بغضم اما افسوس که رفته
کسی که تمام وجودم بود کسی که قول داده بود نره اما رفت!
قسم خورد به مرگ من که نره اما رفت بی آنکه مرگ من براش مهم باشه
آره رفت ! بذار آروم بمونه! راحت راحت!
با همه تلخی ها به پاش نشستم! با اینکه یه دنیا ازش ناراحت بودم و هستم اما هیچوقت حرف رفتن رو وسط نکشیدم! اما اون رفت
اشکالی نداره! اونقده غرور داشت کعه بتونه راحت ازم بگذره روم وایسه!
قرارمون این نبود تو بری من تنها بشم رنگ شب بشم جون به لب بشمقرار نبود!
قرار نبود از اون شب ها بگذری و تو جوابم بگی:هه
قرار نبود!
قرار بود به هر سختی به هر تلخی بمونیم! اگه من بدم تو بدی من خوبت کنم
آره تقصیر تو نیست مشکل از منه که نتونستم لایقت باشم اگه لایقت بودم کس دیگه رو دوس نمیداشتی حتی اگه ساده و بی منظور باشه!
منم میتونستم! اما نکردم!
چون عزیزم بودی عشقم و هستی
این اشکی که داره ازم میریزه بذار بریزه واست دیگه مهم نیست واست ایم مهمه که بری فقط بری
آره بذار یادت بمونه بذار یادت بمونه که هرجای که باشی هیشکی مثل من دوست نداره نداره
با هر کی باشی هیشکی مثل من قربون صدقت نمیره همه چیز از ته دلم بود عشق و نگاه و علاقه
اما چشمهای تو چه موقع درخواهند یافنت که نگاه زاده علاقه هست؟
باشه بگذر از من بگذر بمون آروم بمون راحت اما این شب همیشه تاریک نمیمونه و همیشه شب نمیمونه
اونقدا هم بی ارزش نیستم که روزی یادم نیفتی که روزی دلت هوامو نکنه!
نمیدونم دیگه چی بگم ....
برو خوبم بگذر! بگذر آروم بگذر.....
دوست داشتن و دست دادن معنی رفاقت نیست و قول دادن معنی موندن نیست....
هر کسی سهم خودش را طلبید
سهم هر کس که رسید
داغ تر از دل ما بود
ولی نوبت من که رسید
سهم من یخ زده بود!
سهم من چیست مگر؟
یک پاسخ
پاسخ یک حسرت!
سهم من کوچک بود
قد انگشتانم
عمق آن وسعت داشت
وسعتی تا ته دلتنگیها
شاید از وسعت آن بود
که بی پاسخ ماند