چشم های خسته

خیلی وقته خوابم نبرده به یادتم به یاد اون چشم های نرگس تو به یاد قلب مهربون تو که بی دغدغه قلب مرا میخواهد

چشم های خسته

خیلی وقته خوابم نبرده به یادتم به یاد اون چشم های نرگس تو به یاد قلب مهربون تو که بی دغدغه قلب مرا میخواهد

مسافر

http://www.gigaimage.com/images/znvru67h8h8uxwfdria.jpg


مدت زمانیست که من منتظرم

انگار قطار آرزوها گذشته بود

بدون آنکه توجهی به مسافر خسته خود کند

من ماندم و چمدانی خالی از امید

از دور دست قطاری دگر میرسد

صدایی آشنا فریاد میزند

مسافران ایستگاه مرگ را طلب میکند


و من به ناچار سوار آخرین قطار زندگیم میشوم...


http://www.gigaimage.com/images/64ymbbfsj8684hd53mvn.jpg


تو را به خاطر همه روزگارانی که نزیسته ام دوست میدارم

تو را به خاطر عطر گندم


تو را به خاطر اولین گناه دوست میدارم


و تو را به خاطر اولین نگاه دوست میدارم


تو را به خاطر همه کسانی که دوست نمیدارم



تو را به خاطر همه کسانی که نمی شناسم دوست میدارم


تو را برای دوست داشتن


و تو را برای همه زیبایی ها دوست میدارم


تورا بخاطر خودت


و تو را برای با تو بودن دوست میدارم



من همانم که . . .

من تکرار مداوم یک مرگ نیمه تمامم...

 که به انتها نرسیده ...



کسی مثل هیچکس...

من همانم که...


همچون هیچکس در تنهایی کسانی قدم میگذارم ...

و آنها را در آیینه ی بی کسی

و در تابلوی رسوایی نشان همگان می دهم.

من همانم که...


بی نشان در بی کسی همگان به دنبال کسی می گردم ...

که هیچ بودنم را به یکتایی تبدیل کند...

پس مرا یاری ده که با درد بی کسی بسازم...

 و یا رستگارم کن ...


تا تو را که همچون من مثل هیچکسی بیابم ...

تا با هم به مرز یکتایی رسیم...

 و در یک قدمی پایان به سرآغاز  آغاز  برسیم.


http://www.gigaimage.com/images/ag2uiu1q4gbws7xjzsy6.jpg

داستانی کوتاه ولی عاشقانه!

مرد و زن جوانی سوار بر موتور در دل شب می راندند.آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. ناراحت

زن جوان: یواش تر برو، من می ترسم.
مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره.
زن جوان: خواهش میکنم ، من خیلی می ترسم.
مرد جوان: خوب، اما اول باید بگی که دوستم داری.
زن جوان: دوستت دارم، حالا میشه یواش تر برونی.
مرد جوان: منو محکم بگیر.
زن جوان: خوب حالا میشه یواش تر بری.
مرد جوان: باشه به شرط اینکه کلاه کاسکت منو برداری و روی سر خودت بذاری، آخه نمیتونم راحت برونم، اذیتم میکنه.
ناراحت

روز بعد واقعه ای در روزنامه ثبت شده بود. برخورد موتور سیکلت با ساختمان حادثه آفرید. در این سانحه که به دلیل بریدن ترمز موتورسیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری درگذشت. مرد جوان از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود. پس بدون اینکه زن جوان را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت را بر سر او گذاشت و خواست تا برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند. دمی می آید و بازدمی میرود. اما زندگی غیر از این است و ارزش آن در لحظاتی تجلی می یابد که نفس آدمی را می برد.
ناراحت


http://www.gigaimage.com/images/cgrn3x3d94z4fa8cu1f.jpg

داستان جالب ولی عاشقانه

یک دکتر روانشناسی بود که هر کس مشکلات روحی و روانی داشت به مطب ایشان مراجعه می کرد و ایشان با تبحر خاصی بیماران را مداوا می کرد و آوازه اش در همه شهر پیچیده بود.
یک روز یک بیماری به مطب این دکتر آمد که از نظر روحی به شدت دچار مشکل بود. دکتر بعد از کمی صحبت به ایشان گفت در همین خیابانی که مطب من هست، یک تئاتری موجود هست که یک دلقک برنامه های شاد و خیلی جالبی اجرا می کند. معمولا بیمارانی که به من مراجعه می کنند و مشکل روحی شدیدی دارند را به آنجا ارجاع می دهم و توصیه می کنم به دیدن برنامه های آن دلقک بروند و همیشه هم این توصیه کارگشا بوده و تاثیر بسیار خوبی روی بیماران من دارد. شما هم لطف کنید به دیدن تئاتر مذکور رفته و از برنامه های شاد آن دلقک استفاده کرده تا مشکلات روحی تان حل شود.
بیمار در جواب گفت: آقای دکتر من همان دلقکی هستم که در آن تئاتر برنامه اجرا می کنم.

همیشه هستند آدم هایی که در ظاهر شاد و خوشحال به نظر می رسند و گویا هیچ مشکلی در زندگی ندارند، غافل از اینکه دارای مشکلات فراوانی هستند اما نه تنها اجازه نمی دهند دیگران به آن مشکلات واقف شوند، بلکه با رفتارشان باعث از بین رفتن ناراحتی و مشکلات دیگران نیز می شوند.


http://www.gigaimage.com/images/om91u8jgh37kealzsolc.jpg

تقدیم به کسانی که قلب کوچکشان همیشه دریایی ست

می گویم: دلم برایت تنگ می شود
.لبخند می زنی
".می گویم: "نخند! جدّی گفتم
نگاهت را به موهایم که انگشتانت را درونشان راه می بری دوخته ای و لبخند کمرنگی روی لبانت
آرام گرفته است. سرم را روی پاهایت گذاشته ام و دارم به تو می گویم که چقدر دلم برایت تنگ
خواهد شد.

بعد می گویم: "اصلاً آمدیمو پس فردا هواپیمایم سقوط کرد و من مردم! آنوقت چکار کنم؟
".وای! من دلم برایت خیلی تنگ می شود. حتی برای یک روز
.و تو باز هم هیچ نمی گویی و تنها، خطوط دو سمت لبت عمیق تر می شوند
.می گویم: "هیچ گاه زود تر از من نمیر!" و به چشمانت نگاه می کنم

.نگاهت نگران می شود! چرایش را نمی دانم. مهم این است که اینجایی
.چه مهربانی
فردای همین شب پلیس راه خبر می دهد که در جاده حادثه ای رخ داده. که باران زمین را لغزنده
.کرده بوده و یک ماشین کنترلش از دست رفته است
.تو الان ته دره در ماشین خوابت برده است و تنها آرزوی من این است که درد نکشیده باشی
اطرافیانم مدام حرف می زنند. همگی توی ماشین به سمت محل حادثه نشسته ایم و اطرافیانم خیلی
حرف می زنند. من امّا هیچ نمی گویم. از شیشه ی ماشین به دور دستهای خاکستری بارانی خیره
شده ام که بوی تو را می دهند و در این فکرم که چقدر خوشحالم که دیشب به تو گفته ام که چقدر دلم
برایت تنگ می شود...

http://www.gigaimage.com/images/c87ru6vcx308qh1x945i.jpg


مسافر زمان

سراغت را از پائیز گرفتم آدرس تو را در زمستان به من داد مهر و آبان و آذر را پشت سر گذاشتم تا تو با برف زمستانی بیای .. برف هم باریدن گرفت و تو نیامدی زمستان گفت : هوا که گرم شد تو هم می آیی ... زمستان را صبوری کردم تا زمین جوانه زد و بهار سبز شد ولی این بهار آنقدرها که زمستان می گفت گرم نیست ... سی و سه روز را پشت سر گذاشتم تا تو را ببینم به گرمای تابستان که رسیدم خبر آوردند که تو گرما زده شده ای و به سمت خزان راهی گشته ای ..........!!!


http://www.gigaimage.com/images/9p3hyb20pgctxklqu6cf.jpg

بگو دوستت دارم

روزی به سراغ من آمد و چند شاخه گل سرخ به من داد...

آنقدر خوشحال بود که خودش را در آغوشم انداخت و گفت:

بگو دوستت دارم؟

او را محکم در آغوش گرفتم ولی نگفتم دوستت دارم...

روزی دیگر به سراغم آمد و شاخه گلی به من داد و گفت:

فقط امروز بگو دوستت دارم؟

دستهایش را در دست گرفتم ولی نگفتم دوستت دارم...

چند روزی گذشت و او در بستر بیماری افتاد.

با چند شاخه گل زرد به سراغش رفتم و گفت:

فقط امروز بگو دوستت دارم؟

بوسه ای بر لبانش زدم ولی نگفتم دوستت دارم...

چند روزی گذشت و به سراغش رفتم...

دیدم پارچه ی سفیدی روی صورتش کشیدند...

ارچه را کنار زدم و تازه فهمیدم چقدر دوستش دارم...

 فریاد زدم:

دوستت دارم... چون اگر وجودت نبود زندگی هم نبود...!!!


http://www.gigaimage.com/images/fh7cmdqrm3sm8hgz936.jpg



قلب!

 پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم


که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم


تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از


پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو


قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی


برای دیدنم هم نیومدی...شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و


 دیگر چیزی نفهمید...


چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر


گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت


کنید..درضمن این نامه برای شماست..!


دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن


چنین نوشته شده بود: 


 سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت


نباش که بهت سر نزدم چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت


بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم عملت موفقیت آمیز باشه.


(عاشقتم تا بینهایت)


دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود..


آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به


خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم...


http://www.gigaimage.com/images/2lzzre8u18uljzznsg.jpeg

گریه کردم

http://www.gigaimage.com/images/0urlu2atjkcjcbcryski.gif

در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم http://www.gigaimage.com/images/utv99x05ohv9d59cc2na.gif


ناراحت ناراحت ناراحت ناراحت ناراحت ناراحت

در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردمhttp://www.gigaimage.com/images/utv99x05ohv9d59cc2na.gif


در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد و تلخت گریه کردم ناراحت ناراحت ناراحتhttp://www.gigaimage.com/images/utv99x05ohv9d59cc2na.gif


در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که ناگاه به یاد لحظه هایی که بودی و اکنون نیستی ایستادم و آرام گریه کردم ناراحت ناراحت ناراحت ناراحتhttp://www.gigaimage.com/images/utv99x05ohv9d59cc2na.gif


ولی اکنون می خندم آری میخندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به خاطرت اشک هایم را قربانی کردم ناراحت ناراحت ناراحت ناراحت ناراحتhttp://www.gigaimage.com/images/utv99x05ohv9d59cc2na.gif

http://www.gigaimage.com/images/0urlu2atjkcjcbcryski.gif

نگاه با صداقتت غنیمته برای من !!!


اگه شکسته پای من گریه نکن عصای من


هر چه شکست بنویس به پای گریه های من


نگو تمومه طاقتت نمونده روز راحتت


نگاه با صداقتت غنیمته برای من


آینه و شمعدون نمی خوام من لب خندون نمی خوام


هر چی که خندس واسه تو هر چی غمه برای من


بخند و از خنده بگو از غم بازنده بگو


عمر بزرگوارتو تلف نکن به پای من


عشق منو می خوای چی کارعذر و بهونه کم بیار


دوس ندارم که عاقبت تو بشکنی به جای من...


http://www.gigaimage.com/images/mczw7w7z6ru6w1j30zx.jpg